top of page
Search
miccobg

Sieve

Updated: Aug 27, 2023

الک

از الک روزگار رد میشدم ذره وار

صافی این الک دایره بود با حصار

محکمه ای زجه وار ، لرزشی دیوانه وار

ستاند جان از تنم ، فرو ریخت چو آوار


فریاد که زوارم و خسته

سر خورده ومحروم

در دیار غربت

در فصل خزانم

خواستار وداع و دیدار با کسانم

گفت به من : داد نزن

منم آن صاحب الک

قدرتم را نزن هرگز محک

چرت نگو

هرز نگو

التماس از بر ترس نگو

ببین الک خم شده

زیاده وزن داری

گناه بارت شده

وقت حساب رسیده

نیست ترا چشم براه

کتاب دارد این فلک

بپر به روی الک

بگذار الک بچرخد

بلکه تو بیدار شی

مگر تو هوشیار شی



صبح بخیر پیر مرد،

خواب میدیدی

عرق کردی خیس شدی

لرزش داری ، خیر باشه، نکنه مریض شدی

بله که خواب میدیدم :

از الک روزگار رد میشدم ذره وار!!!!!!!!

بهزاد قشقایی




0 views0 comments

Recent Posts

See All

Hope

Kommentare


bottom of page