top of page
Search
miccobg

من از این دنیا چه میخواهم نمیدانم

من از این دنیا چه میخواهم نمیدانم

به دور خود میچرخم

چرایش را نمیدانم

میان کوه و دشت

افتاب سوزان

باد وباران.

کولاک برف و

سوز سرد ویخنبندان

چو اوارگان پریشان و سرگردانم

بدنبال چه هستم ……

شاید طلب دارم

اما کجاست و چیست حق خود نمیدانم


خلاصه از امدنم پشیمانم

دانم تو هم از این عالم بیزاری

اما زبانت دراز است و طلبکاری

خودت را گول مزن

سیرتی با خدا داری

انگار شادمان و پرهیز کاری

یا که میدانی و خودنمایی میکنی

شرم نداری مردم آزاری میکنی

شاید ندانی عمر کوتاست و عاقبتش پنهان

جواب عاقبت در چروک پوست من گویاست

تو همچون من پریشان وسرگردانی

فقط از فردای خود ترس نداری

بدنبال چه هستی نمیدانی

من و تو حتی نامش را نمیدانیم

سر کاریم عزیز

میخندیم و میگرییم

الاف و و سوخته از داغ زمانیم

به دور خود میچرخیم و چرایش را نمیدانیم



بهزاد قشقایی





10 views0 comments

Recent Posts

See All

Hope

Kommentare


bottom of page