عکس تو بر دل زیبا بود
چهره ای شاد و گویا بود
از روزی که بر دل بنشستی
پیمان عشق را با من بستی
گفتی کنارت میمانم
از شیرین و فرهاد میخوانم
بوسه به لبهایم بگذاشتی
بذر صفا در دل کاشتی
اما به فصل بهاران
جای غنچه روییدن
اشک درچشمم بنشاندی
حالا نشسته در قابی تنها
آن پری رویایم
آنکه سکوتش سرب داغیست
بر پیکر بیجانم
میسوزم و میسازم
در بستر وعده هایت
شاید بهاری دیگر
باز آیی تو از سفر
درخت خشک باغچه
امسال باشد پر ثمر
بنشینیم هر دو در قاب
بر روی طاقچه دل
آنجا که شیرین و فرهاد
داشتند همیشه محفل
بهزاد قشقایی
Comments